مادری حسی است که همه می‌توانند داشته باشند/ روایت یک مادر تصویرگر

روایت مادران شاغل از شغل‌شان با روایتی که هر شخص دیگری از آن شغل دارد متفاوت است. در نهمین روایت از مجموعه «روایت‌های مادرانه» مجله مهر سراغ یک مادر تصویرگر کتاب و مجلات رفته‌ایم

حضور زنان در همه عرصه‌ها انکار ناپذیر است. حضور زنان به صورت فعال در مشاغل مختلف به گونه‌ای است که کمتر جایگاهی را پیدا می‌کنیم که قله‌های آن را بانوان فتح نکرده باشند. اما در بسیاری از مواقع همزمانی چند کار برای او یا مشکل‌زا بوده و یا استعدادهایش را شکوفا کرده است. اما این‌که می‌گوئیم مشکل‌زا بوده و یا در راستای شکوفایی استعدادش همراه بوده معنی توانایی یا ناتوانی شخص را نمی‌دهد. بلکه به نوع شخصیت افراد برمی‌گردد و تجربیاتی که در گذشته داشته‌اند و اطلاعاتی که از طریق مطالعه و مشاهده و ارتباط به دست آورده‌اند و عوامل دیگر. از آنجایی که دنیای زنان همیشه مورد توجه بشر بوده و مطالعه هر چه بیشتر آن ابعاد وجودی شخص را کشف می‌کند و به افراد نشان می‌دهد، مجله مهر بر آن شده که با گفت و گو با مادرانی که در مشاغل مختلف فعالیت دارند، به روایت‌های آنان از زندگی یک مادر بپردازد. در گزارش امروز میزبان خانم «مهرانه جندقی» به عنوان یک تصویرگر بودیم. مادری که از قبل از ازدواجش تاکنون به تصویرگری مشغول بوده است و اکنون یک پسر ۵ ساله دارد.
خانم جندقی که متولد سال ۱۳۶۸ است، کارشناسی ارشد گرافیک دارد و به خبرنگار مهر این‌طور می‌گوید: «از دورانی که دانشجوی کارشناسی ارشد بودم در دانشگاه تدریس داشتم. تصویرگر کتاب و مجلات و کتاب کودک بودم. هم جلد و هم داخل کتاب. حدود ۵۰ جلد کتاب تصویرگری کردم. تدریس در دوره‌های آموزش مجازی را از سال ۹۸ آغاز کردم که الحمدلله استقبال خوبی داشت.
فشار زیادی روی من است
تصویرگری حیطه‌ای بین گرافیک و نقاشی است. تصویرگر، متنی را دریافت می‌کند و برای درک بهتر متن از سمت مخاطب، این تصویر را می‌کشد. حالا می‌تواند تصویرگری برای مجلات و نشریات باشد و یا کتاب کودک یا بزرگسال. یک تصویرگر به صورت آزادانه کار می‌کند یعنی پروژه را دریافت می‌کند و باید در محدوده زمانی مشخصی تحویل دهد. برخلاف مشاغلی مثل کارمندی که در ساعت مشخصی باید در محل کار حاضر باشد. به نظر من کارهایی که اصطلاحاً فریلنس هستند نسبت به کارهای کارمندی بیشتر تحت فشارند چون تعطیلی و ساعت کاری مشخصی ندارند و خود شخص باید در مورد کار برنامه‌ریزی کند.
معمولاً فشار بیشتری روی من است. ممکن است کل روز را درگیر پروژه باشم. اما هر لحظه که استراحت می‌کنم با خودم می‌گویم: «نکند باید الان مشغول کار باشم؟» این باز بودن برنامه‌ریزی و این‌که دست خود شخص است، می‌تواند اذیت کننده و عذاب آور باشد و می‌تواند خیلی خوب و شاداب کننده باشد. مخصوصاً اگر مدیریت خوبی برای زمان انجام کار داشته باشیم.
احساس خطر می‌کردم
قبل از اینکه مادر شوم کار تصویرگری را انجام می‌دادم. بعد از اینکه فرزندم به دنیا بیاید اشتیاق چند برابری برای این کار در خودم می‌دیدیم. احساس خطر می‌کردم که نکند به خاطر مادر شدنم از اشتیاقم به این کار کم شود و یا از میادین کاری دور شوم و یا این مادر شدن مانع پیشرفت من شود.
من عاشق کارم بودم و شاید بتوانم بگویم خیلی وابسته به کارم بودم. به همین دلیل انرژی مضاعفی در من شکل گرفت که به هر ترفندی شده باید موقعیتم را حفظ کنم و جایگاهم را از دست ندهم. با خودم عهد بستم که: «نه می‌گذارم از دست برود و نه می‌گذارم دچار رکود شود.» شروع کردم به مدیریت کارها. اوایل خیلی برایم سخت بود، البته هنوز هم برخی اوقات برایم سخت است.
او فرزند من است، سخت است ولی شیرين
وقتی انسان مادر می‌شود یعنی دست به یک انتخاب می‌زند. تبعات انتخاب‌های هر انسانی بدست آوردن یک سری چیز است و از دست دادن برخی دیگر. با توجه به این انتخاب شرایط سختی برایم پیش آمده بود. می‌گویم سخت ولی باید در کنار کلمه «سخت»، «شیرین» را هم بیاورم. او فرزند من است و برایم خیلی شیرین است.
یک عشق بی‌نهایت مادرانه
بعضی‌ها می‌گویند که وقتی شما مادر می‌شوید خدا به شما توانی می‌دهد که فراتر از بقیه ادم‌ها است. من این‌طور فکر نمی‌کنم. از نظر من گفتن این جمله زحمات مادر را زیر سوال می‌برد. همت و اراده یک مادر زیر سوال می‌رود. چیزی که با به دنیا آمدن فرزند در من به وجود می‌آید یک عشق بی‌نهایت مادرانه است. این را نمی‌توان انکار کرد. این عشق به شما انگیزه و نیرو می‌دهد برای کار بیشتر، نه توان فیزیکی! حتی تصور من این است که با مادر شدن توان فیزیکی تحلیل می‌رود. خواب به هم می‌ریزد، برنامه غذایی هم بهم می‌ریزد. انرژی یک مادر صرف کارهای زیادی می‌شود، اما عشق مادرانه این ضعف را پوشش می‌دهد.
من خیلی وقت‌ها برای انجام یک پروژه‌ام از خواب و یا تفریحم زدم. من مادری هستم که هنوز با تمام مشغله‌ای که دارم هر روز با پسرم زمان می‌گذرانم. بازی می‌کنیم. نقاشی می‌کشیم. با هم حرف می‌زنیم.
من هم نیاز دارم تنها باشم
کار من کاریست که باید سفارش بگیرم و در منزل انجام دهم. گاهی اوقات نیاز به فضای متفاوتی دارم. بعضی اوقات نیاز هست که ویدئو پر کنم و یا پاسخ هنرجوها را بدهم و یا برای انجام طراحی‌ام نیاز به تمرکز دارم، به همین دلیل شاید در روز تا ۳-۴ ساعت نیاز دارم تنها باشم و کارها را پیش ببرم. این ساعت‌ها را پسرم با همکاری همسرم و یا با گذراندن کلاس‌های مفید، سپری می‌کند و باقی ساعات روز را ما با هم هستیم. در کنار هم یعنی مثلاً من وقتی دارم کارم را رنگ آمیزی می‌کنم او کنار من است و یا بازی می‌کند و یا می‌خوابد.
هر وقت کاری را دارم تصویرسازی می‌کنم تصور می‌کند که این کار قرار است به صورت اختصاصی برای او چاپ شود. پسرم تصور می‌کند که فقط برای او دارم کار را انجام می‌دهم. می‌گوید این نقاشی را برای خودم انجام بده، اینجایش را این‌طور کن، آن را این مدلی رنگ کن و…
بعد از اینکه مادر می‌شویم روح و قلب رقیق‌تر می‌شود و شناخت و احساس انسان مخصوصاً برای کودکان لطیف‌تر است. من سعی می‌کنم در تصویرگری‌ها دید یک کودک را با توجه به پسرم در نظر بگیرم. خیلی اوقات وقتی یک کار را سفارش می‌گیرم که در آن پسربچه دارد انگار کاراکترش ناخواسته شبیه پسر خودم می‌شود. طبیعتاً مادر بودن در کار من بدون اثر نبوده است.
مادر
مادر بودن به داشتن خصلت مادرانگی است. من تصور می‌کنم حتی یک مرد هم می‌تواند حس مادرانگی را داشته باشد. مادرانگی یعنی «کسی که بتواند حامی قوی و امنی باشد برای یک انسان دیگر. حس شفقت و نوع دوستی داشته باشد. یعنی بتوانی همه انسان‌ها را فرزند خودت تصور کنی.» من بعد از مادر شدنم شاید یک پیرمرد دستفروشی را کنار خیابان می‌بینم در اول کار به مادر او فکر می‌کنم. به اینکه یک مادر برای آینده شغلی و زندگی فرزندش چه آرزوهایی داشته است. اگر دید ما به همه انسان‌ها دید مادرانه باشد می‌توانیم برای افرادی که از ما بزرگ‌تر هستند هم حامی باشیم و نگاه پر شفقت نسبت به او داشته باشیم. مادرانگی یک حس فداکارانه و پر از محبت بی دریغ است که بدون چشم داشتی نثار فرزندش می‌کند. مادرانگی یعنی همه چیزهای خوب را برای فرزندت بخواهی. فقط صلاح و خوبی اش را بخواهی در حالی‌که ممکن است آن فرد فرزند بیولوژیکی شما نباشد.
پذیرش دیگران خیلی مهم است
اول از همه پذیرفته شدن فرد توسط همسر مهم است. مهم است که احساس کنیم از سمت او تأیید می‌شویم. حتی به نظرم به منِ مادر قدرت چند برابری می‌دهد. اینکه یک خانم تلاش زیادی داشته باشد تا او (همسرش) بپذیرد که این کار هم یک شغل است که به اندازه همه مشاغل دیگر اهمیت دارد، قطعاً انرژی مضاعفی برای این کار صرف می‌کند تا خانمی که از سمت همسرش تشویق می‌شود که: «تو استعدادت ارزشمند است.» «تو کار مفیدی داری انجام می‌دهی برای جامعه»
بعد از همسر، پذیرش موضوع از سمت خانواده‌های خودم و همسرم خیلی مهم است و الحمدلله من هر دوی این‌ها را داشتم. سوم این‌که در مورد مشاغلی که در منزل کار انجام می‌دهند فضای مناسب تدارک دیده شود و این نیاز به فضا درک شود. یعنی اطرافیان این را بپذیرند که من در تفریح‌ها و مواقعی که باهمیم کنارتان هستم اما نیاز به تمرکزی دارم که باید در حد دو ساعت و یا بیشتر در اتاقم تنها باشم.
امور منزل هم مورد بعدیست که برای انجام شدنش نیاز به همکاری همسر دارد. درک متقابل و همراهی و همکاری او برای این‌که بچه در محیط امنی بزرگ شود و این امور به درستی انجام شود اهمیت زیادی دارد.
زبان بین‌المللی
تصویرگری یک زبان بین‌المللی است که می‌توانید با این زبان با هر انسانی ارتباط بگیرید و صحبت کنید. از طرفی شغلی است که از ذوق و قریحه برخاسته است. اگر در این کار پیشتاز نباشی اصلاً نمی‌توانی در میدان رقابت، کار خودت را ارائه دهی. باید همیشه پیشتاز باشیم، مخصوصاً در فضای مجازی باید همیشه حواست باشد که رقابت سخت است. چون رقبای حاضر در این عرصه، فقط از شهر خودت و کشور خودت در این فضا حضور ندارند. این رشته در همه کشورها زبان مشترک است به همین دلیل هم رقابت در آن کار سختی است چون هم رقیب زیاد داری و هم باید خودت را دائم به‌روز کنی. با یک کار با کیفیت متوسط نمی‌توانی به درآمد برسیم و حرفی برای گفتن داشته باشیم. شاید در کارها، مشاغل و حرفه‌های دیگر با یک کار متوسط بتوان ادامه داد ولی این شغل نه. در کل اگر حواست به اینکه به روز باشی و کار خوب تحویل دهی باشد، یک تصویرگر خوب و با درآمد مناسب خواهی بود